آیا گرنتورر الکتریکی مازراتی با قیمت نزدیک به ۲۰۰,۰۰۰ دلار به اندازه کافی خوب است؟
عصر اشباع خودروهای الکتریکی فرا رسیده است و مازراتی نیز به این جریان پیوسته است. این برند سه مدل الکتریکی با نام Folgore دارد—که در زبان ایتالیایی به معنی رعد و برق است و راهی هوشمندانه برای پیوند دادن هویت مازراتی با الکتریکیشدن محسوب میشود. این سه مدل شامل گرنتوریزمو، گرنکابریو و شاسیبلند گرکاله هستند. من فرصتی داشتم تا بزرگترین و قدرتمندترین مدل آنها را تجربه کنم: مازراتی گرنتوریزمو فولگوره با ۸۱۸ اسببخار قدرت و سه موتور الکتریکی در یک پیست رالی یخی در اعماق آلپ ایتالیا.
با قیمت پایه ۱۹۴,۰۰۰ دلاری، گرنتوریزمو فولگوره باید عملکردی فراتر از جذابیت صرف ایتالیاییاش ارائه دهد تا جایگاهش در بازار را توجیه کند. با از دست دادن صدای دلنشین V-8 مدل قدیمی و V-6 غرشکننده مدل کنونی، یک گرنتوریزموی الکتریکی چه شخصیتی میتواند داشته باشد؟
همانطور که مشخص شد، نه به اندازه کافی.

برای شروع، فولگوره بر پایه همان پلتفرمی ساخته شده که مدل جدید گرنتوریزمو سال گذشته با آن معرفی شد، با این تفاوت که دیگر خبری از موتور ۳.۰ لیتری توئینتوربوی Nettuno V-6 نیست. در عوض، سه موتور الکتریکی جای آن را گرفتهاند—دو موتور در عقب و یک موتور در جلو—و یک بسته باتری ۹۲.۵ کیلوواتساعتی با چینش T شکل در این خودرو تعبیه شده است. هر موتور میتواند ۴۰۰ اسببخار نیرو تولید کند، اما باتری تنها میتواند ۷۵۱ اسببخار را بهطور پایدار تأمین کند، یا در حالتهای لحظهای تا ۸۱۸ اسببخار قدرت ارائه دهد. نکته مهم این است که دو سوم توان خودرو به محور عقب منتقل میشود.

قرار دادن این مجموعه پیچیده در پلتفرمی که با مدلهای احتراق داخلی مشترک است، از نظر فنی دستاوردی چشمگیر محسوب میشود، مخصوصاً با توجه به اینکه این پلتفرم در اصل همان Giorgio آلفارومئو جولیا است که اکنون Giorgio Sport نامیده میشود. طراحی باتری T شکل به گرنتوریزمو اجازه میدهد ارتفاع خودرو پایین بماند و مانند بسیاری از مدلهای برقی با بستههای باتری کفشاسی، ظاهری نامتناسب نداشته باشد.

موتورهای الکتریکی فشرده هستند و با استفاده از مبدلهای سیلیکون کاربید، ابعاد کلی آنها کاهش یافته است. همچنین، چیدمان دو موتوره در عقب امکان تقسیم گشتاور واقعی را فراهم میکند.
کابین خودرو همان طراحی مدل بنزینی گرنتوریزمو را دارد، از جمله پدالهای تعویض دنده که به سبک سنتی مازراتی روی ستون فرمان قرار گرفتهاند. اما حالا این پدالها برای کنترل سیستم ترمز احیاکننده استفاده میشوند. با این حال، کابین همچنان نقطهضعف اصلی این خودرو، بهویژه با توجه به قیمت بالای آن، محسوب میشود.
فضای داخلی بدون شک لوکس است، اما جزئیات خاص و چشمگیر که در برخی دیگر از خودروهای لوکس دیده میشود را ندارد. صفحهنمایشهای لمسی بیش از حد زیادی در آن به کار رفتهاند، و کلیدهای فیزیکی موجود نیز از محصولات ارزانتر استلانتیس گرفته شدهاند. حتی با اینکه نسبت به نسل قبلی پیشرفت چشمگیری داشته، باز هم آن حس ویژه و منحصربهفرد را کاملاً منتقل نمیکند.
اما حالا وقت قسمت هیجانانگیز ماجرا است!

این خودرو دو شخصیت متفاوت هم داشت. اگر با دستهای سنگین و بیدقت پشت فرمان مینشستید، میتوانستید سرعتهای جانبی مهیج و دریفتهای تهاجمی در سبک جیمکانا انجام دهید و گرنتوریزمو با اشتیاق تمام همراهی میکرد. اما اگر کمی دقت و ظرافت به خرج میدادید، رفتار آن لطیفتر و حساستر به کوچکترین فرمانها میشد. واکنش خودرو هنگام رها کردن پدال گاز بسیار دقیق بود و رانندگی با کنترل و تسلط بیشتر، به همان اندازه لذتبخش بود که ساختن ابرهای برفی با دریفتهای شدید. فرمان خودرو تا حدی بیروح به نظر میرسید و احساس دقیقی از جهتگیری چرخها منتقل نمیکرد، اما به اندازهای دقیق بود که بتوان با آن دریفتهای کنترلشده انجام داد.

گرنتوریزمو فولگوره میداند چطور مهمانی به پا کند!
از نظر دینامیک رانندگی، عملکرد آن فراتر از انتظار بود. با وجود وزن زیاد، آن را بهخوبی پنهان میکند و مانند یک خودروی اسپرت سبکوزن میرقصد، در حالی که همچنان عایقبندی عالی یک گرنتورر واقعی را حفظ کرده است.
اما…
نمیتوانم این حس را نادیده بگیرم که تجربه رانندگی با آن، حس یک خودروی ۲۰۰,۰۰۰ دلاری را القا نمیکند.
با اینکه ویژگیهای مثبت زیادی دارد و از جهاتی دوستداشتنی است، اما آن شخصیت و روحی که انتظار داشتم را در خود ندارد. حتی در حرکتهای جانبی روی یخ، نتوانست هیجانی عمیق در وجودم ایجاد کند. که این واقعاً مایه تأسف است، زیرا از نظر طراحی ظاهری، یک شاهکار خیرهکننده است.
منبع مقاله : motor1
تیم ترجمه و نگارش دل افکار